مقاله های " اصول و قواعد تابلو خوانی " و " نسبت ATR " مطالعه شود.
روانشناسی بازار چیست؟
موضوع علم روانشناسی، بررسی رفتار و فرآیندهای روانی انسان و اهداف آن را میتوان پیشبینی، توصیف، تبیین و کنترل رفتار برشمرد. با توجه به این دو تعریف، وقتی از روانشناسی بازار حرف میزنیم، منظور ما بررسی و تحلیل مکانیزمها و الگوهای رفتاری معاملهگران و فعالان بازارهای مالی است. در روانشناسی بازار، در ابتدا، الگوهای رفتاری معاملهگران را توصیف و سپس با توجه به توصیف، پیشبینی میکنیم که معاملهگران در زمانهای مختلف، چه رفتارهایی از خود بروز میدهند.
بسیاری از رفتارهای اشتباه معاملهگران که باعث میشود تصمیماتشان به جای سوددهی منجر به ضرر و خسارت شود، ریشه در روش زندگی آنها از کودکی تا جوانی دارد. این که این الگوهای رفتاری اشتباه با الگوهای رفتاری جدید و صحیح جایگزین شوند، نیازمند آگاهی، آموزش، رعایت اصول و داشتن نظم و انضباط بالا از طرف فرد معاملهگر است.
در این مقاله قصد داریم با روانشناسی بازار و اهمیت آن و همچنین با انواع رفتارهای معاملهگران بیشتر آشنا شویم. تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.
روانشناسی بازار
فرآیندهای ذهنی و شرایط مختلف، احساسات و انگیزههای مختلفی را به وجود میآورند. برای مثال این که یک فرد یک سهم را برای مدتی طولانی نگه میدارد، بیانگر آن است که فرد میخواهد از بروز زیان اجتناب کند. یکی از موارد بسیار موثر در بازار، رفتار معاملهگران است. رفتن به سراغ روانشناسی بازار و درک رفتارهای معاملهگران، تاثیر قابل توجهی در موفقیت افراد در بازارهای مالی خواهد شناخت بازار نزولی داشت. در واقع میتوان اینطور گفت که یکی از سه رکن اصلی موفقیت در بازارهای مالی، روانشناسی بازار است. یک فرد معاملهگر که میخواهد به موفقیت برسد، باید علاوه بر روشهای معاملاتی و مدیریت سرمایه، بر روانشناسی بازار نیز مسلط باشد.
در تعریف روانشناسی بازار، از عبارات و توضیحات مختلفی استفاده میشود. از جمله این تعاریف میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- روانشناسی بازار احساسی کلی است که بازار در یک زمان مشخص آن را تجربه میکند. از عواملی که بر ذهنیت سرمایهگذاری افراد تاثیر میگذارند، میتوان به ترسف امید، طمع و انتظارات و شرایط اشاره کرد.
- روانشناسی بازار یکی از مباحث اصلی اقتصاد رفتاری است و به ایدهای گفته میشود که موضوع مطالعه آن تقابل بین حرکات و وضعیت احساسی اعضای بازار است.
- روانشناسی بازار یک مبحث میانرشتهای بین اقتصاد و روانشناسی است که عوامل موثر بر تصمیمگیریهای اقتصادی را بررسی میکند. به عقیده بسیاری از متخصصان و کارشناسان، نیروی محرکه اصلی در جابجایی بازارهای مالی، احساسات است و نوسانات احساسات سرمایهگذاران است که چرخههای روانشناختی بازار را ایجاد میکند.
- روانشناسی بازار به احساسات غالب بین خریداران و فروشندگان یک بازار مالی در یک بازه زمانی مشخص گفته میشود. روانشناسی بازار نیروی بسیار قدرتمندی است که توسط اصول یا رویدادهایی خاص تعریف میشود.
تفاوت روانشناسی بازار و روانشناسی معامله گری
بالاتر به چند تعریف متداول از روانشناسی بازار اشاره کردیم و گفتیم روانشناسی بازار (Market Psychology) به احساسی کلی در بین فعالان بازار گفته میشود که آنها را به خرید یا فروش سوق میدهد. اما تفاوت روانشناسی بازار و روانشناسی معامله گری در چیست؟
همانطور که گفتیم، روانشناسی بازار به رفتارهای غالب و احساسات جمع شرکتکنندگان بازار در هر برهه از زمان، اشاره دارد. این اصطلاح اغلب توسط رسانههای مالی و تحلیلگران برای توضیح حرکت بازار استفاده میشود.
گفتیم که در روانشناسی بازار، ما با توصیف رفتار کلی یک بازار که تحت تاثیر عوامل عاطفی و شناختی است سر و کار داریم؛ اما در روانشناسی معاملهگری (Trader Psychology) ضمن اشاره به همین عوامل عاطفی و شناختی، فقط یک فرد را مورد بررسی قرار میدهیم. به بیان دیگر میتوان چنین گفت که روانشناسی معاملهگری به بررسی رفتارها و جنبههای مختلف شخصیتی فرد که بر فعالیتهای معاملاتی او تأثیرگذار هستند، میپردازد.
چرا روانشناسی بازار اهمیت دارد؟
گاهی اوقات، وقتی که با نگاهی تکنیکال به بازار نگاه میکنیم، تصحیح اشتباهات آسان جلوه میکند. به عنوان مثال، وقتی معاملهای که سریع از آن خارج شدهاید را بررسی میکنید، کافی است عوامل تکنیکالی که باعث اقناع شما برای خروج از معامله شدهاند را دوباره تحلیل کنید. سپس به سراغ اندیکاتورها و اسیلاتورهای متفاوت و مختلف رفته و به مرور زمان نقطه خروج را در یک جای بهتر انتخاب کنید. این مربوط به زمانی است که ما بازار را تنها با نگاهی تکنیکال بررسی کنیم. در حالی که بسیاری از اوقات، حتی داشتن بهترین استراتژیهای مالی نیز منجر به موفقیت ما نمیشود و معاملاتمان را به معاملاتی سودآور تبدیل نمیکنند. اینجاست که روانشناسی بازار اهمیت خود را نشان میدهد.
روانشناسی بازار به ما میآموزد که هر روند معینی در بازار، ممکن است بیش از آن که به ما سود یا زیان اساسی در ارزش سهام را نشان دهد، بیانگر احساسات جاری در بازار باشد. همچنین روانشناسی بازار به ما کمک میکند تا از خودمان به عنوان یک سرمایهگذار، شناختی کافی بدست بیاوریم. آگاهی از روانشناسی بازار و شناخت خود به عنوان یک سرمایهگذار، به ما این امکان را میدهد که بررسی کنیم آیا در مدیریت سرمایه خود حرفهای عمل میکنیم یا سرمایهگذاری احساسی هستیم؟
برطرف کردن مشکلات فکری و روانی که مانع موفقیت استراتژیهای معاملاتی ما هستند، کار راحتی نیست. دلیل این امر آن است که مشکلات اصلی روانی پشت تعصبات و موارد بدیهی پنهان شده و در موقعیتهای مهمی، آسیبهای زیادی به افراد وارد میکند.
نکته دیگری که باید حتما آن را در نظر داشت این است که احساسات افراد، روان ایشان را کنترل میکند. بین احساسات، روان افراد و الگوهای رفتاری آنها ارتباطی نزدیک و مستقیم وجود دارد؛ پس بدیهی است که اگر فرد برروی احساسات خود تسلط و کنترل داشته باشد، به نسبت قبل، معاملات بهتری را انجام خواهد داد. به بیان دیگر میتوان گفت که کنترل احساسات نقشی موثر در موفقیت معاملهگران خواهد داشت.
رفتار سرمایه گذاران
شاید سرمایهگذاران مختلف، همه در پاسخ به این سوال که با چه هدفی وارد بازارهای مالی شدهاند و سراغ سرمایهگذاری آمدهاند، پاسخی یکسان بدهند: کسب سود بیشتر. اما این تمام پاسخ نیست. دلایل بسیاری وجود دارد که افراد را به سمت فعالیتهای مختلف میکشاند. این قضیه راجع به سرمایهگذاری و فعالیت در بازارهای مالی نیز صادق است. خواستههایی در درون ما وجود دارد که گاهی نهتنها آنها را ابراز نمیکنیم بلکه حتی از وجودشان نیز بیاطلاعیم. فعالیتهای ما همیشه در مسیر اهداف ما متمرکز نیستند بلکه گاهی این فعالیتها برای پاسخ به نیازها و احساسات درونی ماست.
عدم آگاهی و اشراف نسبت به این تمایلات و خواستههای درونی، میتواند باعث شود که خطاهای مختلفی از ما سر بزند. این خطاها اگر به احساسات ما ضربه نزنند، به وضعیت مالی ما قطعا ضربه خواهند زد. از مثالهای این مسئله میتوان به مواردی مانند ادامه دادن به معاملات ضررده و تلقی کردن سرمایهگذاری به عنوان یک بازی جذاب اشاره کرد؛ اینکه سهامی که قیمت آن افت کرده را نمیفروشیم و همچنان امیدواریم که قیمت آن رشد کند، این که از ترس از دست دادن سرمایه به سراغ معاملاتی که ریسکهای معقولی دارند نمیرویم و مواردی از این دست، همه تصمیماتی احساسی هستند.
به طور کلی رفتارهای سرمایهگذاران را میتوان ناشی از 6 احساس مهم دانست؛ احساساتی که باعث میشوند معاملهگر در تصمیمات و رفتارهای خود دچار خطا شود. ترس، طمع، هیجان و اضطراب، امید، ناامیدی و خستگی مجموعه این احساسات هستند که باعث میشوند در موقعیتهای مختلف، معاملهگران دچار خطا در تصمیمگیری و رفتارهای خود شوند. به عنوان مثال ترس از ضرر بیشتر میتواند باعث شود که فرد معاملهگر بعد از تحمل ضرر، دست به اقداماتی بدون برنامه، سریع و هیجانی زده که باعث تحمیل خسارتی مجدد به او شود. یا در مثالی دیگر میتوان به هیجان و اضطراب اشاره کرد که معمولا نشانگر آن است که فرد در موقعیتی اشتباه قرار دارد یا در حال انجام معاملهای است که به ضرر اوست.
سرمایه گذاران چگونه از روانشناسی بازار استفاده می کنند؟
آگاهی به رفتارهای مختلف و ریشههای احساسی آنها، این توانایی را به فرد میدهد تا بتواند بهتر رفتارهای خود را تحلیل کند. این تحلیل رفتارهای شخصی، باعث میشود که فرد تصمیمات بهتری گرفته و در زمانهای بهتری وارد موقعیتهای سودآور شده یا از موقعیتهای ضررده خارج شود.
در بازار یک نگرش عمومی وجود دارد که درست برعکس عمل میکند. مطابق این نگرش، بهترین فرصت برای خرید آن هنگام است که اکثر مردم ناامید هستند و روند بازار نزولی است، و در نقطه مقابل، بالاترین ریسک مربوط به زمانی است که اکثر فعالان بازار اعتماد به نفس و خوشبینی بیش از حدی داشته باشند. چنین نگرشها و قوانینی است که سرمایهگذاران را ترغیب میکند احساسات بازار را بیشتر درک کنند. اگر چه در عمل، شناسایی موقعیتهای بهینه کار چندان راحتی شناخت بازار نزولی نیست اما در نهایت خواندن و درک کردن احساسات بازار، کمک میکند تا معاملهگران مراحل مختلف چرخههای روانشناختی بازار را راحتتر تشخیص دهند و خرید و فروشها را در موقعیتهای مناسبتری انجام دهند.
مطالعات روانشناسی بازار
روانشناسی معاملهگری ما را با ابعاد متفاوت و گستردهای از ذهن و افکار روبهرو میکند. اگر میخواهیم ساختار ذهنی مناسبی برای معاملهگر شدن داشته باشیم، باید مرتبا بر روی ابعاد مختلف این مسئله مطالعه و تمرین کنیم. مسائلی مانند زمان مناسب انجام معامله و زمان نامناسب آن، زمان مناسب برای ماندن در معامله و زمان مناسب برای خروج از آن، و سایر مسائلی که معاملهگران و فعالان بازارهای مالی دائما با آنها روبهرو هستند، همه از موضوعاتی هستند که روانشناسی معاملهگری آنها را بررسی میکند.
اما نظریات روانشناسی بازار و روانشناسی معاملهگری در ابتدا چگونه و توسط چه افرادی مطرح شد؟ اولین کسانی که نظریه متداول بازار را به چالش کشیده و فرضیات مطرح و مقبول زمان خود را قبول نکردند، آموس توورسکی (اقتصاددان) و دانیل کانمن (روانشناس) بودند. این دو نفر سابقه دریافت جایزه نوبل را در کارنامه خود دارند، اولین افرادی بودند که نظریات متداولی مانند این که تصمیمات انسان در بازار همیشه بر اساس اطلاعات عمومی و اطلاعات مربوط به قیمتهاست را نپذیرفتند و با طرح نظریات جدید توانستند در اقتصاد رفتاری پیشگام باشند.
نظریات توورسکی و کانمن متمرکز بر خطاهای سیستماتیکی است که ناشی از سوگیریهای شناختی هستند. در تعریف سوگیریهای شناختی میتوان گفت الگوی تفکر رایجی است که منجر به تصمیمگیری غیرمنطقی انسان میشود. از جمله این خطاهای شناختی میتوان به سوگیری تایید اشاره کرد. افرادی که دچار این خطا هستند، به اطلاعاتی که باورهایشان را تایید میکند بیش از اندازه بها میدهند و اطلاعاتی که مغایر با باورهایشان است را نادیده گرفته یا رد میکنند.
مطالعات توورسکی و کانمن و نظریاتشان که بر شناسایی خطاهای سیستماتیک و سوگیریهای شناختی متمرکز است، به طرزی گسترده مورد پذیرش واقع شده است. این نظریات برای استراتژیهای سرمایهگذاری، تجارت و مدیریت پرتفوی مورد استفاده قرار میگیرند.
جمعبندی
این نکته مورد اتفاق نظر سرمایهگذاران و معاملهگران است که احساسات، بر قیمتها و چرخههای بازار موثر است و هر معاملهگری میداند که داشتن آگاهی از مباحث روانشناسی بازار، در کنار آشنایی با روشهای معاملاتی و مدیریت سرمایه، مسیر موفقیت را برای او هموارتر خواهد کرد. تاثیر مستقیم و به سزای روانشناسی بازار بر سرمایهگذاری افراد در بازارهای مالی مختلف، انکارپذیر نیست. به همین علت است که اشراف بر روانشناسی بازار از طریق مطالعه کتابها و شرکت در دورههای آموزشی مرتبط، میتواند برای گرفتن بهترین تصمیمها به معاملهگران کمککننده باشد.
سوالات متداول
روانشناسی بازار به ما چه میآموزد؟
روانشناسی بازار به ما میآمورد که یکی از سه رکن اصلی موفقیت در بازارهای مالی، روانشناسی بازار است. یک فرد معاملهگر اگر میخواهد به موفقیت برسد، باید علاوه بر روشهای معاملاتی و مدیریت سرمایه، بر روانشناسی بازار نیز مسلط باشد. چرا که مطابق مطالعات روانشناسی بازار، نقش احساسات در تعیین جریان بازار و همچنین اهمیت کنترل احساسات در موفقیت فعالیتهای مالی افراد انکارناپذیر است.
روانشناسی بازار چطور میتواند به نفع معاملهگرها باشد؟
آگاهی از روانشناسی بازار و شناخت خود به عنوان یک سرمایهگذار، به ما این امکان را میدهد که بررسی کنیم آیا در مدیریت سرمایه خود حرفهای عمل میکنیم یا سرمایهگذاری احساسی هستیم؟ این مسئله به ما به عنوان یک فرد معاملهگر کمک میکند خطاهای شناختی و الگوهای رفتاری غلط خود را تصحیح کرده و همچنین با درک احساسات جاری در بازار، تصمیمات بهتری برای فعالیتهای مالی خود بگیریم.
روانشناسی بازار در کدام بازارها کاربرد دارد؟
روانشناسی بازار برای همه انواع کلاسهای دارایی از سهام و اوراق بهادار تا فارکس، ارزهای دیجیتال و… کاربرد دارد. میتوان گفت از آن جایی که موضوع اصلی علم روانشناسی بررسی رفتار و فرآیندهای روانی انسان است و کنشگر اصلی تمام بازارها انسانها هستند، پس روانشناسی بازار در تمام بازارها کاربرد دارد.
شناخت بازار نزولی
در بازارهای معاملاتی کارکشن ها خیلی مهم هستند و می توانند سرنخ های خوبی برای ورود به معامله باشند.حال این کارکشن ها در روش پرایس اکشن جبل عاملی دارای انواع مختلفی هستند ،اینکه چه خصوصیاتی دارند ؟چطور شکل می گیرند ؟و چطور باید آنها را در بازار شناسایی کنیم. در این مقاله با ما همراه باشید تا به بررسی انواع اصلاح قیمت و انواع کارکشن یا همان اصلاح ها بپردازیم.
همیشه این مسئله را بدانید که اکستنشن و کارکشن در بازارهای معاملاتی حکم دم و بازدم را دارند، همانطور که ما انسان ها برای زنده بودن و برای ادامه بقا نیاز به این داریم که دم و بازدم را هر دو باهم داشته باشیم و هرگز یکی از آن به تنهایی ما را نمی تواند زنده نگه دارد. برای بازارهای معاملاتی هم دقیقا همینطور است. یعنی هر وقت که دیدید بازار یک حرکت صعودی یا نزولی را بی وقفه دارد تکرار می کند. بدانید که یا آن تایم فریمی که بازار را می بینید تایم فریم مناسبی نیست و باید به تایم فریم بالاتر بروید یا اینکه اگر تایم فریم بالاتر هم نیز همینطور است بدانید که به طور ناسالم و به طور غیر واقعی قیمت در حال رشد کردن است و این در واقع یک حباب است. پس باید دم و بازدم در بازار های معاملاتی وجود داشته باشد.
در روش چارتیکال یا همان سنتیمنتال گذشته بازارهای معاملاتی وقتی که اصلاح دارند. موقعیت ورود به معاملات را برای ما می سازند، حال چه معاملات ادامه دهنده باشند. چه معاملات برگشتی به هر حال این اصلاح ها را نیاز داریم و دلیل اینکه چرا نیاز داریم همان برهان خلف است. که در مقالات بعدی توضیح خواهیم داد.
انواع کارکشن
کارکشن ها هر چند که در جایگاه دم و بازدم بازار هستند و باید وجود داشته باشند تا ما مطمئن باشیم که در یک بازار سالم و پایدار معامله می کنیم اما خود انواع کارکشن هم نیز به ما سرنخ هایی را می دهد . به عنوان مثال الان در بازار چه مقدار نقدینگی است یا در حال حاضر بازار چه مقدار حرکاتی را خواهد داشت.
خوب تا الان فهمیدیم که اکستنشن ها و کارکشن ها نقش بسیار مهمی در سرنخ هایی که در بازارها برای معاملاتی که می خواهیم بگیریم دارند. حال می خواهیم دقیق تر بررسی کنیم که چطور از این سرنخ ها باید استفاده کنیم.
گفتیم که این دم و بازدم در بازارهای معاملاتی اکستنشن ها و کارکشن ها هستند. یعنی ما چه برای معاملات ادامه دهنده چه برای معاملات بازگشتی نیاز داریم. که این کارکشن ها و اکستنشن ها و سرنخ هایی که به ما می دهند. را در نظر بگیریم و به نفع خودمان از آن سرنخ ها استفاده کنیم.
کارکشن استال
یکی از انواع اصلاح ،کارکشن استال می باشد. کارکشن هایی که از جنس استال هستند بعد از اینکه اکستنشن کامل می شود و قیمت می خواهد کارکشن انجام دهد نمی تواند بیشتر از 15 درصد مقدار اکستنشن را برگشت بزند و کارکشن شود ،یعنی هنگامی که یک اکستنشن ساخته شده است وبه اندازه ی مثلا 100 پیپ است وقتی می خواهد کارکشن آن شکل بگیرد نمی تواند بیشتر از 15 پیپ یا همان پانزده درصد را اصلاح کند.
فشار موجود در استال یعنی آن معامله گر هایی که با سماجت خودشان و با تمایلات و هیجانات خودشان پول های زیادی را در اعداد بدتر بر اساس تئوری حراج (که در مقالات قبلی برایتان توضیح دادیم)دائما و سرسختانه در حال معامله بوده اند.
آنقدر این فشار هیجانات و تمایلات معامله گران اکستنشن زیاد است که وقتی قیمت میخواهد کارکشن بسازد این فشار نقدینگی اجازه نمی دهد که قیمت بیشتر از 15 درصد اکستنشن را پس بزند، پس حالت استال پیش می آید.اما این حالت استال باید بین 2 تا 5 کندل باشد یعنی آنقدر فشار زیاد باشد. که بیش از این نمی تواند در این منطقه بماند و مجداد حرکت خود را ادامه میدهد.
نکته بسیار مهم درباره استال اینست که استال پس از اسپایک شکل میگیرد که اسپایک اولین حرکت یک روند جدید است. که بسیار پر قدرت است و از کندلهای کوچک شروع میشود. و به تدریج کندل ها بزرگ تر میشوند و این یعنی تنها در ابتدای روند ها استال را میتوان یافت. که در مقالات بعد راجب آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.
کارکشن پولبک
حالت بعدی حالت پولبک است . بعد از اینکه قیمت یک اکستنشن داشت می تواند یک کارکشنی را داشته باشد، اما بیشترین حدی که این کارکشن می تواند برگردد 50 درصد است و نباید بیشتر از 50 درصد اکستنشن خودش را اصلاح کند. مثلا در روند صعودی اگر اکستنشن 100 پیپ بوده نباید بیشتر از 50 پیپ ریزش وجود داشته باشد و در غیر این صورت دیگر یک کارکشن نیست و اگر بیشتر از 50 درصد بریزد ، یک اکستنشن می شود که در این صورت با دیدن یک کارکشن ضعیف منتظر می شویم که روند نزولی ادامه پیدا کند .
پس هرگاه که بعد از یک اکستنشن، کارکشن بیش از 15 درصد اما کمتر از پنجاه درصد برگشت شد کارکشنی از نوع پولبک داریم .
حال چرا بیشتر از 50 درصد نباید اصلاح اتفاق بیفتد؟
به این خاطر که فرض بگیرید قیمت برای اینکه اکستنشن صعودی را بسازد در آن باید صد لات معامله انجام شود یا صد هزار قرارداد معامله انجام شود تا آن اکستنشن صعودی ساخته شود .پس یک حرکت پرقدرتی در یک جامعه ای شکل گرفته است که منجر به یک اکستنشن شده است، حال اگر تا پنجاه درصد قیمت خودش را اصلاح کند یعنی آن معامله گرهایی که سازنده ی اکستنشن بوده اند، حال فرقی ندارد که این اکستنشن صعودی باشد یا نزولی ، اگر تا 50 درصد کارکشن را اصلاح کند در واقع هنوز حداقل 50 درصد سازندگان اکستنشن پابرجا هستند و هنوز تمایلاتشان تغییر نکرده است و به طور جدی حرکت قیمت به سمت صعود ضعیف نشده است.
اما فرض بگیرید این اصلاح بیشتر از پنجاه درصد شود و مثلا به 60 درصد برسد، خب وقتی 60 درصد اصلاح کند یعنی صد واحد معاملاتی داشته ایم که معاملات از جنس خرید بوده اند اما 60 درصد اصلاح کرده است یعنی 60 واحد معاملات فروش در بازار آمده است پس 40 واحد معامله ی خرید باقی مانده است و این یعنی جامعه کوچک تری از سازندگان اکستنشن باقی مانده اند.
پس هرچند که ما یک حرکت پرقدرت داشته باشیم آن اصلاح برای ما خیلی مهم است که حتما مطمئن باشیم هنوز جامعه بزرگتر، جامعه ی سازنده ی اکستنشن است، چون اگر به عنوان مثال اصلاح به 60 درصد برسد در واقع جامعه ی قوی تر با این 60 درصد هستند و اگر یک کارکشن برخلاف آن ایجاد شود دیگر حرکت صعودی نیست بلکه می توان گفت که یک حرکت نزولی است.
سخن پایانی
در روش چارتیکال یا همان سنتیمنتال گذشته اصلاح ها یا همان کارکشن ها سرنخ های خوبی برای تشخیص و ورود به معاملات می باشند .این کارکشن ها دارای انواع مختلفی می باشند .کارکشن استال و کارکشن پولبک.
کارکشن استال بعد از اینکه اکستنشن کامل می شود قیمت بیشتر از 15 درصد مقدار اکستنشن را نمی تواند کارکشن بزند.
در کارکشن پولبک هرگاه که بعد از یک اکستنشن، کارکشن بیش از 15 درصد اما کمتر از پنجاه درصد برگشت شد کارکشنی از نوع پولبک خواهیم داشت.
اما نوع دیگری هم از اصلاح وجود دارد که به آن کمپلکس پولبک گفته میشود. که در مقاله بعد به آن می پردازیم با ما همراه باشید.
استراتژی معاملاتی چیست؟ نحوه انتخاب یک استراتژی موفق
تبدیل شدن به یک معاملهگر موفق هدف همه سرمایهگذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایهگذاریهایی که انجام میدهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایهگذاری دیگر همانطور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است؛ احتمال شکست نیز در آن وجود دارد و میتواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به داشتن استراتژی معاملاتی اشاره کرد. در این مقاله سعی بر آن است که بگوییم چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق ایجاد کنیم؟
استراتژی معاملاتی چیست؟
استراتژی در لغت به معنای تعیین هدف و راهبری است. در بازار بورس و بازارهای مالی دیگر، سرمایهگذاران نیاز به استراتژی مالی دارند. اما منظور از استراتژی معاملاتی چیست؟ منظور از این اصطلاح این است که سرمایهگذاران باید بدانند سرمایه خود را در کجا، چه وقت و به چه میزانی هزینه کنند تا بازدهی مثبتی نصیبشان شود. تعیین استراتژی به آسانی تعریف معنای آن نیست. سرمایهگذار باید بازار را بشناسد، از اوضاع اقتصادی کشور با خبر باشد، بتواند آینده را پیشبینی کند و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. برای تعیین استراتژی معاملاتی، معمولا از روشهای تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از هر دو استفاده میشود. با استفاده از این روشها سرمایهگذار میتواند روند بازار را تشخیص دهد و در مورد زمان مناسب ورود و خروج، حجم سرمایه، افق زمانی، انتخاب صنایع و شرکتها و … تصمیم بگیرد.
بهترین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر
همانطور که توضیح داده شد، به ازای هر معاملهگر، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. به عبارت دیگر تعیین استراتژی معاملاتی، به میزان سرمایه، ریسکپذیری معاملهگر، اتفاقات بازار و … بستگی دارد. بهترین استراتژی معاملاتی، شخصیترین استراتژی معاملاتی است. یعنی برنامهای که برای شخص معاملهگر تبیین شده باشد. از طرف دیگر داشتن افق زمانی، شناخت ریسکهای بازار، انتخاب زمان ورود و خروج به سهام، متنوعسازی سبد سرمایهگذاری، خرید صندوقهای سرمایهگذاری و … از جمله مواردی است که در تبیین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر میتواند مورد بررسی قرار گیرد.
چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟
یک معاملهگر حرفهای برای تغییرات و رفتارهای بازار، برنامه مشخص و از پیش تعیینشدهای دارد و هر رفتار غیر قابل پیشبینی آن را مدیریت میکند. به زبان ساده میتوان گفت استراتژیهای معاملاتی مجموعه قوانینی هستند که بر روش کلی معاملهگر در هنگام معامله در بازارهای مالی نظارت دارد و معاملهگر از طریق آن به خرید و فروش سهام میپردازد.
یک معاملهگر تنها با داشتن استراتژی معاملاتی قادر به حفظ سرمایه خود خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است به دلیل هیجانی بودن جو بازار، کل سرمایه خود را از دست دهد. بنابراین داشتن یک استراتژی مدون و مکتوب به تمام فعالیتهای معاملهگر نظم میدهد. این مهم شناخت بازار نزولی از تأثیر هر عامل منفی بر روحیه سرمایهگذار جلوگیری کرده و به او کمک میکند تا با اتکا به استراتژی شخصی خود به معامله بپردازد و دچار احساساتی چون ترس، طمع، خشم و… نشود.
نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران
بارها گفته شده که بازار بورس بازار پرریسکی است. به این معنی که ممکن است نه تنها سرمایه شما آورده مثبتی نداشته باشد، بلکه اصل ان هم مورد تهدید واقع شود. معاملهگرانی میتوانند در بازار پرنوسان امروز از سرمایه خود محافظت کرده و در قدم بعدی سود کسب کننده که استراتژی معاملاتی داشته باشند. نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران این است که باعث میشود با شناخت همه جوانب، بهترین تصمیم را بگیرند و در مسیری قدم بردارند که مناسب آنها است. بدون استراتژی معاملاتی مناسب، نمیتوان در بازار بورس به موفقیت دست یافت و این موفقیت را حفظ کرد. حتی در مواردی، امکان از بین رفتن اصل سرمایه نیز وجود دارد. بنابراین سرمایهگذاران باید دانش و مهارت لازم برای تعیین استراتژی را به دست آورند یا از روشهای سرمایهگذاری غیر مستقیم استفاده کنند.
انواع استراتژیهای معاملاتی
استراتژیهای معاملاتی بسیار زیاد هستند و تنوع بالایی دارد به طوری که میتوان ادعا کرد که به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. چرا که اساسا استراتژی معاملاتی سلیقهای است و بر مبنای تشخیص هر سرمایهگذار طراحی میشود.
اما به صورت کلی برای استراتژی معاملاتی میتوان دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی میشوند. البته هیچ کدام از استراتژیهای معاملاتی در بازار سرمایه بر دیگری ارجحیت ندارند و در اصل ترکیب این دو استراتژی است که میتواند به کسب سود و موفقیت در معامله منتهی شود. در زیر چهار مورد از رایجترین استراتژیهای معاملاتی که بر اساس نمودارهای تکنیکال صورت میگیرد را شرح دادهایم.
- معاملات روزانه: در معاملات روزانه، موقعیتهای خرید در همان روز بسته میشوند. معمولا این نوع استراتژی معاملاتی توسط تریدرهای حرفهای یا بازارسازان انجام میشود.
- معاملات موقعیت: در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت (روزانه تا ماهانه) و ترکیب آنها با روشهای دیگر برای تعیین روند فعلی بازار استفاده میشود.
- معاملات نوسانات: معمولا با شکسته شدن روند، معاملهگران نوسانگیر وارد بازی میشوند و با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش میکنند.
- معاملات اسکالپینگ: اسکالپ تریدینگ یا اسکالپینگ یکی از استراتژیهایی معاملاتی زود بازده است و تریدرهای فعال از این روش استفاده میکنند. در این استراتژی اختلاف کارمزدهای خرید و فروش شناسایی و بررسی میشوند.
در چیدن استراتژی بر اساس تحلیل فندامنتال نیز چند اصل اساسی باید در نظر گرفته شود که عبارتند از: صورت مالی، ترازنامه، صورت درآمد، گزارش گردش پول نقد. گفتنی است که این اطلاعات را در رابطه با شرکت مورد نظر خود میتوانید در سایت کدال مشاهده کنید.
مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق
مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق به صورت زیر است:
۱/ ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفهای
تفاوت میان سرمایهگذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایهگذار است. برای موفقیت در معاملهگری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر میگذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفهای ساخت. به کارگیری عوامل روان شناختی میتواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.
۲/ انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی
یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی مورد نظر سرمایهگذار برای سرمایهگذاری منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبکهای معاملاتی میشود. برخی از سرمایهگذاران ترجیح میدهند در بازههای زمانی کوتاه مدت، برخی بازه زمانی میان مدت و برخی در بازه زمانی بلند مدت فعالیت کنند. بنابراین میبایست سرمایهگذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. به عنوان مثال اگر معامله در بازار بورس به عنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمیتواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگتر تعیین کند. از آنجایی که یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایهگذاران مشخصتر میشود.
۳/ توانایی یافتن شاخصهای مناسب جهت شناسایی یک روند
توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایهگذاران تنها با به کارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه میتوان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. به عنوان مثال در تحلیل تکنیکال برای شروع روند صعودی، سقفها بالاتر و کفها بالاتر و در روند نزولی سقفها پایینتر و کفها پایینتر میشود.
به طور کلی دیدگاه سرمایهگذاران مبنی بر این که یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکلگیری معاملات موفقتری در بازار میشود. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.
۴/ بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم
تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هر چقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم باید بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. به عنوان مثال یک تحلیلگر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش میکند. این تحلیلگر زمانی که قیمت سهم به کف کانال یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را میخرد.
به نظر میرسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن باید روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم باشد. همچنین برای تعیین قیمت فروش هم میتوان از مقاومتهای استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد. یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ کرد. عدهای از سرمایهگذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پلهای و عدهای هم از تکنیک تریل کردن استفاده میکنند.
۵/ تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر
این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدودهای از قیمت گفته میشود که سرمایهگذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام میدهد آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیشبینی میکند. چنانچه قیمت سهم بر خلاف تحلیل و پیشبینیهای معاملهگر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معاملهگر برای خروج از سهم پیشبینی کرده را حد ضرر میگویند. با تعیین میزان ریسک سرمایهگذاری، سرمایهگذار باید با رسیدن به حد ضرر یا حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل به صورت مکتوب تعیین کرده باشد.
۶/ آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن
در این مرحله باید قبل از ورود به بازار، استراتژی معاملاتی تست شود. در میان اغلب پلتفرمهای تحلیلی، نرمافزارهایی به نام آزمونگر (tester) وجود دارد که به واسطه آن میتوان عملکرد استراتژی معاملاتی را در گذشته آزمایش کرد. به این صورت که میتوان به عقب برگشته و یکبار شمع را در یکزمان حرکت داد. هنگامیکه نمودار به سمت یک شمع در یک زمان حرکت میکند، میتوان قوانین سیستم معاملاتی خود را دنبال کرده و معاملات را طبق آن انجام داد تا نتیجه حاصلشده از آن را مشاهده کرد.
۷/ تعهد به استراتژی معاملاتی
پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایهگذاری که سیستم معاملاتی پیچیدهتری دارد موفق نمیشود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد. بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.
سخن آخر
تدوین یک استراتژی معاملاتی مطلوب در بازار سرمایه باید برای هر سرمایهگذار به عنوان اولویتی مهم و اساسی باشد. بدون داشتن یک استراتژی معاملاتی شخصی، سرمایهگذار تحت تأثیر جو منفی بازار و تقلید از استراتژی معاملاتی سرمایهگذاران دیگر قرار گرفته و دچار سردرگمی و شکست در بازار سرمایه میشود. با توجه به شناخت بازار نزولی روحیات افراد متفاوت پیروی از هر استراتژی معاملاتی روش صحیحی نیست چرا که ممکن است یک استراتژی معاملاتی برای یک فرد مناسب و برای فرد دیگر نامناسب باشد.
۵ الگوی قیمتی قدرتمند در تحلیل تکنیکال
شناخت الگوهای قیمتی یکی از اولین مفاهیمی است، که معامله گران فنی از همان ابتدای شروع به کار در بازار سهام با آن مأنوس میشوند.الگوهای نموداری، بخش مهمی از تحلیل تکنیکال کلاسیک هستند و معاملهگرانی که با استفاده از نمودار به خرید و فروش سهام میپردازند، باید با این الگوها آشنایی داشته باشند.یکی از بارزترین ویژگیهای ابزار تحلیل تکنیکال، قابلیت تکرارپذیری آنهاست، به گونهای که به راحتی میتوان در هر نمودار و هر تایم فریم، آنها را مشاهده نمود. الگوهای قیمتی میتوانند به عنوان سیگنالی برای ورود، ابزار تایید و یا به منظور پیشبینی جهت و میزان تحرکات قیمتی بازار، مورد استفاده قرار گیرند. در این مقاله بر اساس محبوبیت و میزان کارایی، ۵ مورد از قدرتمندترین الگوهای نموداری را با ذکر جزئیات مهم توضیح خواهیم داد.این الگوها به ترتیب عبارتاند از:
سر و شانه، مستطیل، کف و سقف دوقلو، کف و سقف سهقلو و پرچم.تشخیص این الگوها در نمودار، کمک میکند تا بازار را بهتر درک کرده و نسبت به حرکات قیمت در آینده، ذهنیت داشته باشیم. به طور کلی الگوهای قیمتی به دودسته ادامهدهنده و بازگشتی تقسیم میشوند که الگوهای سر و شانه، سقف و کف دوقلو و سهقلو جزء بازگشتیها و پرچم و مستطیل در دسته الگوهای ادامهدهنده قرار میگیرند. طبق بررسیهای انجامشده از بین موارد مذکور، الگوی سر و شانه از منظر بسیاری از معامله گران، پرکاربردترین الگوی نموداری است. شناخت صحیح و درک عمیق این الگوها، منجر به این میشود که در معاملهگری به دید وسیعتری دستیابید، که همین توانایی میتواند مسبب رشد سرمایه و موفقیت در بلندمدت باشد.
نکات عمومی مربوط به الگوهای قیمتی
- حین تشکیل یک الگوی نموداری، تغییر حجم معاملات یک ابزار کمکی برای تایید صحت و قدرت الگو است.
- هرکدام از الگوهای قیمتی بر اساس ماهیتشان، یک هدف نموداری از پیشتعیین شده دارند. میزانتحقق این انتظارات، کاملاً به روند بازار بستگی دارد.
- هر چه شکلگیری یک الگو مدتزمان بیشتری طول بکشد، انتظار میرود که حرکات قیمتی بزرگتری در پیش باشد.
- بسیاری از الگوهای نموداری ازلحاظ جزئیات شباهت زیادی به یکدیگر دارند. از اینرو به منظور تمیز دادن آنها از یکدیگر، باید به عواملی نظیر شکستهای قیمتی، تغییر حجم معاملات و…، دقت کنیم.
- یکی از بهترین روشهای تشخیص شکست، افزایش حجم معاملات حین خروج قیمت از نواحی حمایت یا مقاومت است. هنگام استفاده از الگوهای قیمتی، همواره این نکته را در نظر داشته باشید.
- برخی صاحبنظران معتقدند به منظور اینکه الگوهای نموداری از قدرت بیشتری برخوردار باشند، باید در طول تشکیل الگو، حجم معاملات در نقاط کف و سقف به ترتیب از سمت چپ به راست نمودار کاهشیافته و در نقطه شکست، شاهد افزایش حجم معاملات باشیم.
۱- الگوی سر و شانه
تقریباً میتوان گفت محبوبترین و معتبرترین الگوی نموداری بازگشتی در تحلیل تکنیکال است، که کارایی آن به مرور زمان و در شرایط مختلفی اثباتشده است. تشکیل این الگو میتواند موجب وقوع یک نقطه عطف خیلی مهم یا یک اصلاح قیمت کوتاهمدت و معمولی باشد. بر اساس نمودار، الگوی سر و شانه کلاسیک یک سیگنال نزولی و سر و شانه معکوس نشانهای از احتمال وقوع روند صعودی است. به لحاظ هندسی، الگوی سر و شانه کلاسیک از شکلگیری سه قله به صورت متوالی تشکیل میشود که، دومین قله (سر) نسبت به سایرین (شانهها) بلندتر بوده و درنهایت طرحی شبیه به سر و شانههای انسان در نمودار به وجود میآید. درصورتی که چنین آرایشی به وسیله درهها شکل بگیرد، الگوی سر و شانه معکوس خواهیم داشت. این الگو معمولاً پس از یکروند قوی رخ میدهد و برحسب شرایط بازار، میتواند نشانهای از تغییر تمایلات جمعی و پتانسیل یک بازگشت قیمتی قریبالوقوع باشد.
تحلیل دقیق جریان عرضه و تقاضای حاکم بر روند شکلگیری الگوی سر و شانه در حالت کلاسیک نشاندهنده این است که در ابتدا خریداران بر بازار تسلط داشته و قیمت را تا سطح مشخصی افزایش دادهاند، سپس تعدادی از فروشندگان باعرضه سهام خود موجب کاهش قیمتها شده و اولین قله در نمودار تشکیل میشود. در ادامه با توجه به اینکه هنوز خریداران امید به صعود قیمت دارند، با افزایش حجم سفارشات خرید و عقبنشینی فروشندگان، بازار دوباره شروع به رشد خواهد نمود. این بار به دلیل تقویت انتظارات مثبت در میان معامله گران و با استناد به اتمام اصلاح قیمتی و آغاز موج جدید صعودی، جریان ورودی پول شناخت بازار نزولی تقویتشده و سطح مقاومتی پیش رو (قله قبلی) نیز درهم شکسته و قیمت نقطه بالای جدیدی در نمودار ثبت میکند. سپس با توجه به صعود قیمتها، برخی خریداران قبلی به منظور محافظت از سود، اقدام به فروش نموده و در همین حین با اضافه شدن سایر فروشندگان، قیمت کاهشیافته و به سطح حمایتی (قله یا مقاومت قبلی که بر اساس قانون تبدیل سطوح تبدیل به حمایتشده) پیش روی خود میرسد که با افزایش فشار فروش این سطح نیز شکسته شده و درنهایت با شکلگیری یک موج سنگین نزولی قیمت تا حوالی دره اول سقوط میکند. در این مرحله دوباره تعدادی از خریداران سمج با سفارشات خرید خود موجب صعود قیمتها میشوند، با این تفاوت که اینروند صعودی دوامی نداشته و پس از صعود تا حدود قله اول، فروشندگان برای سومین باربر بازار مسلط شده و با فروشهای خود موجب شکلگیری یکروند نزولی قوی میشوند. کاهش قیمت حتی با رسیدن به خط روند حمایتی ناشی از اتصال دودره قبلی که خط گردن نامیده میشود نیز متوقف نشده و پس از شکست این سطح با حجم معاملات سنگین، روند نزولی قوی آغاز میشود. ازلحاظ روانشناسی این الگو بیانگر سه بار تلاش نافرجام خریداران در راستای ادامه روند صعودی است که، درنهایت با شکست رو به پایین خط گردن الگو، سیگنال قوی نزولی نمایان میشود. هدف قیمتی این الگو، حداقل به اندازه فاصله قله دوم تا خط گردن است. الگوی سر و شانه معکوس، دقیقاً یک تصویر آیینهای از حالت کلاسیک است، که بر شناخت بازار نزولی اساس نحوه شکلگیری درهها قابلتشخیص میباشد. تفاوت در این است که برخلاف حالت کلاسیک، تشکیل این الگو تداعیکننده یک سیگنال صعودی است.
۲- الگوی سقف و کف دوقلو
یکی از پرتکرارترین الگوهای بازگشتی نموداری است. به همین جهت باید در مواقع خاص یا به همراه سایر ابزارهای تحلیلی استفاده شود، تا خطاهای احتمالی آن تا حد زیادی کاهش یابد. بهترین عملکرد این الگو، پس از حرکات شدید و طولانیمدت قیمت است. سقف دوقلو یک سیگنال نزولی و الگوی کف دوقلو نشانهای از احتمال صعود بازار است. ازلحاظ نموداری این الگو نشاندهنده دو بار تلاش نافرجام قیمت برای ادامه حرکت اصلی است، که درنهایت با تشکیل آن انتظار میرود روند غالب تغییریافته و بازار در جهت دیگری به مسیر خود ادامه دهد. الگوی کف دوقلو ازلحاظ تئوریک نشاندهنده این است که، پس از یکروند قوی نزولی سرانجام خریداران با غلبه بر فروشندگان توانستهاند، روند بازار را به صعودی تغییر دهند. اولین فاز افزایشی پس از یکروند نزولی قوی رخ میدهد، که درنهایت با تسلط دوباره فروشندگان، بازار افت میکند. نتیجه این فعل و انفعالات تشکیل اولین دره و قله است. با نزدیک شدن به سطح حمایتی ناشی از تشکیل دره اول، دوباره خریداران دست به کار شده و قیمت تا محدوده سقف قبلی افزایش مییابد. در این مرحله با توجه به تشکیل دودره پیاپی و درنتیجه آن، وجود یک سطح حمایتی قوی، حجم معاملات به طرز قابلتوجهی افزایشیافته و با شکست ناحیه مقاومتی قله اول، تغییر روند و سیگنال صعودی تایید میشود. در سقف دوقلو، دقیقاً شرایط تشکیل الگو بالعکس حالت مذکور بوده و خاصیت آن کاهش قیمتهاست. حداقل هدف تکنیکالی این الگوی نموداری در هر دو نوع سقف و کف، به اندازه فاصله بین قله و درهها از نقطه شکست است.
۳- الگوی سقف و کف سهقلو
درصورتی که الگوی دوقلو در شکست سطوح قیمتی ناتوان باشد و فعل و انفعلات میان خریداران و فروشندگان دوباره به همان صورت تکرار شوند، الگوی نموداری مشاهدهشده را کف و سقف سهقلو مینامند. معمولاً تشکیل این الگو در نمودار، نشانه بالقوهای از احتمال تغییر روند بازار است. ازآنجا که این الگو در ابتدا کف و سقف دوقلو بوده است، پس ازلحاظ روانشناسی و خواص تکنیکالی شباهت بسیاری به آن داشته و الگوی بازگشتی محسوب میشود. فلسفه روانی این الگو، گویای سه بار تلاش ناموفق گروهی از معامله گران در راستای ادامه روند غالب بازار است. ازآنجا که تشکیل الگوی سهقلو زمان بیشتری طول میکشد، به همین دلیل میتوان استنباط نمود که، سیگنال قدرتمندتری صادر کرده و درنتیجه قیمت در جهت شکست الگو، حرکت بیشتری داشته باشد. بهطور مثال در الگوی کف سهقلو، پس از اینکه فروشندگان ناتوانی قیمت در شکست قله اول را مشاهده کنند، به این نتیجه میرسند که توان صعودی بازار کاملاً تخلیهشده و باید منتظر ادامه روند نزولی باشند. اما در ادامه و با رسیدن به سطح حمایتی، دوباره خریداران با ورود پول هوشمند به بازار موجب افزایش قیمتها میشوند و اما این بار در آستانه مقاومت سخت ناشی از قلهها، با ورود خریداران جدید و افزایش قابلملاحظه حجم معاملات در نقطه شکست، الگو تایید و روند جدیدی در نمودار شکل میگیرد. بارزترین نکته هنگام شکست نواحی نموداری این است که، بسیاری از فروشندگان با مشاهده حجم معاملات هنگام عبور از سطوح و زمان طولانی شکلگیری الگو، در صف خریداران قرار میگیرند. همانند الگوی قبل، پس از شکست انتظار میرود که، حداقل به اندازه فاصله کف و سقف الگو در نمودار، نوسان قیمتی داشته باشیم.
۴- الگوی پرچم
اولین نوع از الگوهای ادامهدهنده که به معرفی آنها میپردازیم، الگوی پرچم است. این الگو اغلب در مواقع اصلاحی پس از شکلگیری یکروند قوی در بازار به وقوع میپیوندد. تشکیل الگوی پرچم پس از یکروند پرقدرت، اصطلاحاً موجب استراحت و تجدیدقوای بازار به منظور ادامه روند اصلی میشود. با توجه به ماهیت نموداری الگوی پرچم باید توجه داشت، فقط در مواقعی که روند مشخص و قابلاطمینانی داشته باشیم، میتوان به آن استناد کرد و استفاده از این الگو در بازارهای خنثی و بدون روند به هیچوجه توصیه نمیشود. بر اساس شکل نموداری، الگوی پرچم یک حرکت شارپ صعودی یا نزولی است که توسط یک سری حرکات اصلاحی کوچک بهصورت کانالهای افقی، مورب و یا کنج، متوقفشده و پس از مدت کوتاهی، بازار دوباره به روند اصلی خود ادامه میدهد. هر چه فاز اصلاحی مدتزمان بیشتری طول کشیده و به سمت کنج سوق پیدا کند، انتظار میرود پس از شکست، حرکات قیمتی بزرگتری داشته باشیم. برعکس الگوهای بازگشتی، تشکیل پرچم صعودی، یک نشانه از افزایش دوباره قیمت و تشکیل پرچم نزولی از ادامه روند نزولی خبر میدهد. پس از شکست و تایید آن به وسیله حجم سنگین معاملات، انتظار داریم بازار حداقل به اندازه پایه پرچم، یعنی ابتدای شروع حرکت تا اولین قله یا دره تشکیلشده، تحرک قیمتی داشته باشد.
۵- الگوی مستطیل
الگوی مستطیل را میتوان نوعی پرچم دانست. اما باید میان آنها تمایز قائل شویم، زیرا ازلحاظ کارایی تفاوت بسیاری دارند. بهطور کلی این الگو نیز از نوع ادامهدهنده روند بوده و حرکتی خنثی مابین تحرکات اصلی یکروند پرقدرت محسوب میشود. زمانی که روند مشخصی قابلملاحظه باشد، در صورت مشاهده الگوی مستطیل در نمودار، میتوان بر مبنای آن تصمیمگیری نمود. ولی همانند الگوی پرچم در سایر مواقع که جهت بازار واضح نیست، کاربردی ندارد. از طرفی مستطیل به الگوهای سقف و کف چند قلو شباهت بسیاری دارد. زیرا در تمامی این اشکال نموداری، قیمت پس از حرکت در جهتی مشخص، برای مدتی در محدوده کوچکی بین حمایت و مقاومتهای افقی نوسان میکند. تشخیص دقیق این الگوها به وسیله جهت و شرایط شکست قیمت امکانپذیر است. محدوده نوسانی، محل تقابل خریداران و فروشندگان است که نتیجه آن، مسیر آتی بازار را مشخص میکند. همانند الگوی پرچم، شکست سقف مستطیل پس از یکروند صعودی یک سیگنال افزایشی بوده و شکست کف الگو نشانه ادامه روند نزولی است.حداقل هدف قیمتی این الگو، ارتفاع مستطیل یعنی فاصله بین سقف و کفهای محدوده نوسانات است.
شناسایی سهم های مناسب برای نوسان گیری
افراد از روشهای متفاوتی برای سرمایهگذاری در بورس استفاده میکنند. یکی از این روشها که ریسک بالایی به همراه دارد، نوسانگیری است. با توجه به روند کلی بازار که نه صعودی است و نه نزولی، نوسانگیری در بورس بسیار سودآورتر از سرمایهگذاری بلند مدت به حساب میآید و معمولاً فعالان بازار بورس در ابتدای ورود به این بازار به دنبال نوسانگیری هستند. انتخاب سهم مناسب برای نوسانگیری نخستین گزینهای است که سرمایهگذاران را با خود درگیر میکند. بسیاری از سرمایهگذاران در ابتدای کار، با سرمایه پایین به بازار وارد میشوند و به دنبال روشهای خارقالعاده برای افزایش سرمایه خود هستند. در برخی از موارد سرمایهگذاری بر روی سهام یک شرکت با درآمد مشخص سالیانه انجام میشود و تمرکز سرمایهگذار بر روی دریافت سود تقسیمی مشخص شده در مجمع میباشد. از سوی دیگر، برخی از سرمایهگذاران از قیمت سهام و تغییرات ناشی از نوسان بازار استفاده میکنند؛ این روش قدرت ریسکپذیری بالا، دانش و آگاهی زیاد و در نهایت انتخاب استراتژی صحیح نیاز دارد.
مفهوم نوسانگیری
نوسان در لغتنامه به معنی حرکت پیاپی است؛ در بازار سهام نیز این حرکت متوالی را میتوان در تغییر قیمتها، مشاهده کرد. به بیانی دیگر شناخت و سرمایهگذاری روی یک سهام که مشمول تغییرات صعودی و نزولی در بازه زمانی کوتاه مدت میشود را نوسانگیری میگویند. همچنین افرادی که در بازه زمانی کوتاه مدت فعالیت معاملاتی دارند و از نوسان قیمتها سود میکنند را نوسانگیر مینامیم. همان طور که گفته شد، نوسانگیری در بورس با ریسک بسیاری همراه است، به همین دلیل سرمایهگذارانی که به دنبال نوسانگیری هستند، بازدههای ۵ تا ۱۰ درصدی را برای این کار مناسب میدانند.
انواع روشهای نوسانگیری در شناخت سهام مناسب
نوسانگیری یک مفهوم کلی است که با تغییر قیمت، برای سرمایهگذاران کسب سود میکند. اما برای همین کار، افراد از استراتژیهای متفاوت استفاده میکنند.
استراتژی کوتاه مدت
در روش کوتاه مدت سهامدار جو بازار را مد نظر قرار میدهد. نوسانگیران این روش را به این صورت انجام میدهند که وقتی خبری در خصوص رشد یک سهام منتشر شد، تشکیل صف خرید سهام میدهند، در این شرایط قیمت افزایش مییابد؛ اما زمانی که خبر تکذیب میشود، قیمت سهام مجدداً کم خواهد شد. در بازه زمانی میان این دو رویداد، فرصت مناسبی برای خرید و فروش سهم است. با این تفاسیر مشخص است که شناسایی سهام مناسب برای نوسانگیری تا چه حد حائز اهمیت است.
تحلیل بنیادی
در استراتژی بلند مدت، عوامل مختلفی مانند عوامل اقتصادی و مالی و همچنین ارزش ذاتی سهام برای سرمایهگذار مورد توجه و اهمیت میباشد. چنانچه سهم در قیمتی پایینتر از ارزش فعلیاش معامله شود، به عنوان سهم مناسب خریداری میشود. سپس زمانی که قیمت آن به ارزش ذاتیاش برسد، موقع فروش شناخت بازار نزولی سهم است. این ارزش را میتوان از طریق تحلیل بنیادی سهام تشخیص داد.
تحلیل تکنیکال
اما برای تحلیل بازار و همچنین نوسانگیری، از تحلیل تکنیکال نیز استفاده میشود. این روش در خصوص اوراق بهاداری که مدت زمانی در بازار بورس معامله میشوند، قابل اجرا است. تحلیل تکنیکال به تاریخچه سهم نگاه میکند و به دلیل اینکه سهام تازه وارد شده به بازار سرمایه دارای سوابق معاملاتی نیست، این شرکتها در این میان جایی ندارند.
دسترسی به منابع مالی و اطلاعاتی
این روش با دانستن دربارهی اطلاعات شرکتها یا منابع مالی فراوان قابل اجرا میباشد. به این صورت که شخصی در جریان رویدادها و تصمیمهای شرکت باشد و در فاصله زمانی میان انتشار خبر و تأثیری که روی سهم میگذارد، دست به خرید و فروش آن سهم بزند. از سوی دیگر اگر شخصی منابع مالی زیادی داشته باشد، میتواند روی یک سهم در کوتاه مدت سرمایهگذاری کند. به این ترتیب که تعداد زیادی از یک سهام را خریداری کند، سپس بلافاصله پس از این که سهام مذکور رشد اندکی پیدا کرد، آن را بفروشد.
انتخاب سهم مناسب برای نوسانگیری
استفاده از تابلوخوانی
یکی از اصلیترین روشها جهت تشخیص سهام مناسب برای نوسانگیری در بورس، استفاده از تابلوخوانی در سایت TSETMC میباشد. تابلوخوانی یکی از مهارتهای مورد استفاده برای هر معاملهگر است که از آن در جهت معاملات خود استفاده میکند. برای انتخاب سهم جهت نوسانگیری، حجم معاملات سهم را زیر نظر بگیرید و سهمی را انتخاب کنید که حجم بالاتری دارد. همچنین بازه روز نیز نشانگر خوبی از نوسان قیمت سهم میباشد. با استفاده از تابلوخوانی میزان سهام شناور را نیز بررسی کنید .
استفاده از اندیکاتور ATR
به خاطر داشته باشید که اندیکاتور نشاندهنده روند بازار نمیباشد و تنها میزان نوسان بازار را نشان میدهد. زمانی که در نرمافزار اندیکاتور ATR (اندیکاتور Average True Range را در نرم افزار داینامیک تریدر از مسیر Andicators باز کرده و نمودار آن را مشاهده کنید.) به سمت بالا حرکت میکند، نشاندهنده این است که نوسانات در بازار رو به افزایش است؛ هنگامی که به سمت پایین حرکت میکند، بیانگر کاهش نوسانات است و هنگامی که در یک محدوده ثابت میشود بیانگر ثبات بازار خواهد بود.
مقاله های " اصول و قواعد تابلو خوانی " و " نسبت ATR " مطالعه شود.
نوسانگیری را در چه زمانی انجام دهیم؟
از عوامل بسیار مهمی که نوسانگیران آن را در نظر میگیرند، انتخاب زمان مناسب برای نوسانگیری میباشد.
در بازار بورس سه بازه زمانی وجود دارد :
1) زمان صعود و پر سود بودن بازار
2) زمان ریزش بازار و کاهش قیمت سهام
3) زمان خنثی بودن بازار
سرمایهگذاران بازار سرمایه معتقدند، در زمانی که بازار صعودی است و رشد شاخص بهتر میباشد، نباید نوسانگیری کنند و سهام خود را بفروشند، زیرا ارزش سهام هر روز بیشتر میشود. در زمان کاهش قیمت و ریزش بورس نیز زمان مناسبی برای نوسانگیری نیست. به دلیل جو روانی بازار، امکان دارد تحلیلهای شما اشتباه باشد و قیمت دچار افت شدیدتری نسبت به زمانی که سهم را خریدهاید، شود. بهترین زمان برای نوسانگیری، زمان خنثی بودن بازار است. در این بازار که نه ریزش شناخت بازار نزولی دارد و نه رشد خاصی در آن مشاهده میشود، میتوان سهمهای پر نوسان را پیدا و روی آنها نوسانگیری کرد.
سهام خوشنوسان
یکی از امکانات تحلیل اپ، مشاهده سهام خوشنوسان بازار است. هر روز 2 جدول تحت عنوان سهام خوشنوسان بازار توسط تیم تحلیلی ارائه میگردد که ساعت 16:00 در تحلیل اپ بارگزاری میشود تا معاملهگران در جریان سهامی که بیشترین مقدار نوسان روزانه و هفتگی را دارند، قرار بگیرند. نمونه این جدولها را میتوانید در زیر مشاهده کنید.
زیانهای نوسانگیری در بورس
نوسانگیری در بورس به دلیل توانایی دریافت سود در کوتاهترین زمان ممکن، جذابیت زیادی برای سرمایهگذاران دارد؛ اما این عمل دارای معایبی نیز میباشد:
- هزینه و کارمزدی که نوسانگیر برای معاملات خود پرداخت میکند را در نظر بگیرید. در نوسانگیری، تعداد معاملات بالا است؛ این کارمزد نسبت به سود احتمالی، مبلغ قابل توجهی نیست اما در طولانی مدت، به عنوان یکی از هزینههای قابل محاسبه در نظر گرفته میشود.
- نوسانگیری فرآیندی زمانبر میباشد. باید هر روز از زمان شروع معاملات تا پایان آن، روی رخدادهای بازار متمرکز باشید؛ از دست دادن هر رویداد (هر چند کوچک) میتواند موجب از دست دادن سود حاصل از نوسانگیری شود.
- توانایی شناخت و تفکیک نوسان و حباب قیمت از موضوعات مورد توجه نوسانگیران میباشد. بسیاری از افراد، با توهم شناخت نوسان و روند رو به رشد یک سهم، درگیر حباب قیمتی میشوند و با ترکیدن حباب، سرمایه اصلی خود را از دست میدهند؛ به همین دلیل توجه به این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است.
دیدگاه شما